اخبار شهرستان آغاجاری

این وبلاگ تلاش دارد اخبار و رویداهای شهرستان آغاجاری را پوشش دهد.

اخبار شهرستان آغاجاری

این وبلاگ تلاش دارد اخبار و رویداهای شهرستان آغاجاری را پوشش دهد.

خاطراتی از حضور رزمندگان آغاجاری در میادین نبرد 3

 

 

 

 

( منطقه عملیاتی دارخوین ) خاطراتی از حضور رزمندگان آغاجاری در میادین نبرد قسمت سوم: دو شب بعد دوباره فرمانده سراغ من و عباس آمد و گفت غروب باهاتون کار دارم رفتیم. دیدیم 3 تا سوار یه جیپ شدیم و به قرارگاه

 

 

 

 فرمانده ارتش منتظرمان بود و گفت یک ماموریت مهم برای شما در نظر گرفته ام و آنهم تخلیه اسناد یک دستگاه تانک فرمانده عملیات است که در میدان مین و باز هم نزدیک خاکریز عراقی ها گیر افتاده است یک درجه دار نیروی هوایی بود به نام شجاعی که واقعا هم شجاع بود و آمده بود در نیروی زمینی ارتش خدمت می کرد و تمام منطقه را مثل کف دستش می شناخت و او را به عنوان فرمانده عملیات معرفی کردند و فرمانده ی نیروهی زرهی ارتش که در آن عملیات شکست خورده بودند را هم خواست به نام سرگرد مستقیم ولی فرماندهی این عملیات را به او ندادند و به همین دلیل ناراحت بود ولی مجبور بود همراه ما بیاید.هوا تاریک شد و بعد حرکت کردیم چندین تکاور نیروی دریایی ارتش هم همراه ما بودند به آخرین خاکریز که ما بین ما و عراقی ها بود رسیدیم. از اینجا به بعد تکاور ها ما را همراهی نکردند و پشت خاکریز ماندند.ما به همراه فرمانده شجاعی و سرگرد مستقیمی از معبــــری که در میدان مین باز کرده بودند به تانک ها نزدیک شدیم که باز هم عراقی ها آن منطفه را منور باران کردند و در پشت تانکها سنگر گرفتیم و بعد از چند دقیقه تمام مدارک مربوط به عملیات را تخلیه کردیم حتی تیر بارش را هم باز کردیم تا اینجا فقط عراقی ها منور می زدند که یک دفعه شروع به تیر اندازی کردند . زمین گیر شدیم و همین زمین گیر شدنباعث شد راه برگشت را گم کنیم و به جای اینکه به طرف خاکریز خودمان بیایم به طرف عراقی ها رفتیم به جاده ی آبادان ماهشهر که رسیدیم متوجه شدیم که راه را اشتباه آمده ایم و از کنار جاده برگشتیم. به خاکریز خودمان که رسیدیم سرگرد مستقیمی که تیر بار تانکش را آورده بود بالای خاکریز رفت و شروع کرد به تیراندازی کردن که با مخالفت فرمانده شجاعی روبرو شد و مجبور شد تیراندازی را قطع کند. به قرارگاه ارتش که برگشتیم وقتی که می خواستند عملیات را به ثبت برسانند سرگرد مستقیمی گفت که عملیات را به نام تیپ زرهی ارتش نوشته شود که فرمانده شجــــــاعی مخالفت کرد و گفت باید به نام سپاه آغاجاری نوشته شودو همین طورم شد بدون تیر اندازی هر دو عملیات را انجام دادیم که باعث دلگرمی بود . چند روز بعد ارتش من و شهید عباس سلیمانزاده را احظار کرد و در مراسمی در قرارگاه از من و عباس با دادن یک جلد کلام الله مجید و 500 تومان پول و یک درجه به شجاعی و سه هزار تومان به سرباز حیدری دادند.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد