اخبار شهرستان آغاجاری

این وبلاگ تلاش دارد اخبار و رویداهای شهرستان آغاجاری را پوشش دهد.

اخبار شهرستان آغاجاری

این وبلاگ تلاش دارد اخبار و رویداهای شهرستان آغاجاری را پوشش دهد.

اخبار کوتاه آغاجاری : 20/9/91

 

اخبار کوتاه آغاجاری :   20/9/91

 

 

         بمناسبت  اولین سالگرد شهادت شهید محمدرضا احمدی 

 مراسمی در روز پنجشنبه مورخ 16 / 9/91  در حسینیه ی صاحب 

 الزمان (عج) شهرک شهیدرجایی برگزار گردید. همچنین برمزار آن  

مرحوم در قطعه ی شهداء هم مراسم عزاداری برگزار گردید. این 

 شهید بزرگوار که ازآزادگان دفاع مقدس بود که در مراسم روز  

عاشورای سال گذشته شرکت نمود و بعد ازظهر آن روز  بر اثر  

عوارض ناشی از اسارت  به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد.  

 

خاطراتی از این شهید بزرگوار در ادامه ی مطلب تقدیم می گردد. 

 

 

 یادش گرامی باد.

 

 

 

بمناسبت هفته ی پژوهش جلسه ای در فرمانداری در مورخ 

 13 /9/ 91  برگزار گردید. دراین جلسه  رضایی فاضل فرماندار

 شهرستان  ضرورت توجه به پژوهش را بیان نموده و تصمیماتی

در رابطه ی با برگزاری هر چه باشکوه تر برگزار شدن این هفته

 اتخاذ شده است از جمله :

برگزاری نمایشگاه پژوهش در دانشگاه پیام نور

برگزاری مسابقه دراین هفته و اهداء 18 جایزه به برندگان

                        ++++++++++++++++

 

-         تعزیه ی شهادت حضرت زینب (س) ، در حسینیه ی

 ثار الله آغاجاری در روز جمعه مورخ 17 /9/ 91 ساعت  20 برگزار

 گردید. در این مراسم  حماسه ی کربلا و شهادت آن بانوی بزرگوار

 به نمایش در آمد. در این مراسم تعدادی از اهالی شهرستان آغاجاری

 حضور داشتند.

 

     +++++++++++++

 

 

به بهانه ی ساگرد عروج شهید محمد رضا احمدی :

 

محمد رضا بعد از بازگشت از اسارت به همراه برادرش ، از

شهادت دیگر برادرش احمد رضا هم مطلع شد. خیلی گریه

کرد و ناراحت شد. احمد رضا برادر کوچکش بود و هنگامی

که برای شرکت در عملیات خیبر در سال 62 از طرف سپاه

پاسداران آغاجاری به شرق جزیره ی مجنون اعزام شد ،

برادرش احمد رضا کوچک بود

و فکر نمی کرد که به جبهه برود. بعد از اسارت آنان پدرش از

دنیا رفت و در سال 1367 هنگامی که عراق برای تصرف جزایر

مجنون ، بعد ازپذیرش قطعنامه حمله نمود ، احمد رضا و گردان

عاشورا هم برای دفاع رفتند و به همراه تعدادی از دوستانش

بعد از نبرد سنگین ، به شهادت رسید و پیکرش بعد از چند سال

به کشورمان بازگشت.

محمد رضا و برادرش بر سر مزار احمد رضا رفتند و گریه کردند.

هم برای پدرش و هم برای برادر کوچکش و شاید ناراحت بود و

با خود می گفت:

چرا من شهید نشدم. من که عاشق شهادت بودم و برای همین

به جبهه رفتم و شاید ندایی به او می گفت:

نوبت شما هم می رسد. صبر کن. ان الله مع الصابرین.

محمد رضا کمی آرام شد و به خانه آمد و بعد از مدتی کار و

زندگی را از سر گرفت. در سازمان برق مشغول کار شد. هر

روز بیشتر از قبل کار می کرد تا دین خود را به کشورش اداء

نماید.

کم کم آثار اسارت خودش را نشان می داد. بازنشسته شد و

بعد از مدتی بیمار. راهی بیمارستان ها شد. درد و رنجش هر

روز بیشتر و بیشتر می شد. سرفه های شدید. کم کم توان

راه رفتن را هم از دست داد. از آن پس با ویلچر رفت و آمد می

کرد و تنها همدمش همین ویلچر بود و هر وقت دلش می گرفت

با ویلچر حرکت می کرد و به همه جا می رفت. چندین بار در

بیمارستان ها بستری شد و از دست پزشکان هم کاری بر نمی

آمد.تا حدودی دردش را آرام می کردند و بعد از مدتی مجدداً درد

از نو و تحمل از محمد رضا . سکوت شب تنها محرم درد ها و راز

و نیاز او بود و سعی می کرد این موضوع را از همه مخفی

کند.حتی از زن و بچه اش ، اما گاهی اوقات نمی شد و آنها

شاهد درد کشیدن او می شدند.

شب های محرم 90 در حسینیه ی صاحب الزمان (عج) که در

شهرک شهید رجایی آغاجاری بود ، پای منبر می نشست و در

سوگ ابا عبدالله الحسین (ع) آرام اشک می ریخت. روز عاشورا

همچون سال های قبل با ویلچر برای مراسم روز عاشورا راه

افتاد.

همراه با دستجات عزاداری.

با ویلچر تا قطعه ی شهداء رفت و برای آخرین بار با برادر

شهیدش و دیگر شهداء وداع گفت و شاید خوشحال از اینکه

بزودی در همین مکان آرام خواهد گرفت.بعد از بازگشت از روز

عاشورا حالش رو به وخامت نهاد و بلافاصله به بیمارستان

شهید زاده ی بهبهان اعزام شد ولی روح بلندش به آسمان

پرواز نمود وچند روز بعد پیکر مطهرش بر روی دستان مردم

آغاجاری با شعارهای :

این گل پر پر از کجا آمده

از سفر کرببلا آمده

تشییع و به خاک سپرده شد.

 

محمد رضا احمدی پس از اسارت با توجه به سنش معاون

اردوگاه موصل 3 بود. با توجه به سن و سالش عراقی ها هم

کاری به او نداشتند و هنگامی که عراقی ها برادری را برای

تنبیه می خواستند ببرند ، محمد رضا خودش را روی آن برادر

می انداخت و به عراقی ها می گفت: من را به جای او بزنید

و بیشتر مواقع هم عراقی از کارشان پشیمان می شدند.

 

یادش گرامی و جاوید باد.

 

این هم شعر خواهر قائمی فر از شعرای فرهنگی 

 

 آغاجاری در وصف این شهید بزرگوار : 

تقدیم به شهید محمد رضا احمدی جانباز ،اسیر که در آذر 90  

به درجه شهادت نائل آمد 

 

 

بین تمام خاطره هایش نشسته بود

    بغضی عجیب روی صدایش نشسته بود

مثل همیشه ساکت و آرام روی چرخ

     مثل همیشه روی عصایش نشسته بود

یادش بخیر آلبومش را نگاه کرد

         بین تمام رفقایش نشسته بود

آنقدر سرفه کرد که دلواپسش شدم

     انگار مادرش هم به دعایش نشسته بود

امروز آمدم به هوای زیارتش

     یک قاب عکس بر سر جایش نشسته بود

 

یادش گرامی و جاوید باد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد