اخبار شهرستان آغاجاری

این وبلاگ تلاش دارد اخبار و رویداهای شهرستان آغاجاری را پوشش دهد.

اخبار شهرستان آغاجاری

این وبلاگ تلاش دارد اخبار و رویداهای شهرستان آغاجاری را پوشش دهد.

در راهروهای دادگاه: 1

 

در راهروهای دادگاه: 1 

  درخواست طلاق از زنی که همیشه غیبت می کند 

 

 

مرد جوان که از غیبت کردن های همسرش خسته شده بود  

 

در نهایت به دادگاه خانواده رفت و درخواست طلاق داد. 

 

 

 چندی پیش مرد جوانی به دادگاه خانواده رفت و درخواست طلاق داد.

وی در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم مرتب در حال غیبت کردن است و حتی یک روز هم از اینکار دست نمی کشد. او هر روز تلفن را بر می دارد و با تمام دوستان و آشناهایش تماس می گیرد و غیبت می کند. همیشه هم به خاطر این کارهایش برایمان دردسر درست شده و کلی دعوا به راه افتاده است. اما باز هم برایش درس عبرت نمی شود.


مرد جوان ادامه داد: هرچه با او دعوا می کنم و از او می خواهم دست از اینکارهایش بردارد فایده ای ندارد. او به هر نحوی که شده پشت سر دیگران حرف می زند و کلی شر به پا می کند، دیگر از دست کارهای او خسته شدم و تصمیم به جدایی گرفتم.

بعد از حرف های این مرد قاضی همسر وی را به دادگاه احضار کرد.‎

+++++++++++++++++++++++++++++++

به خاطر مهربانی پدر شوهرم با همسرم زندگی می‌کردم

 

زن جوان پس از فوت پدرشوهرش به دادگاه خانواده رفت و درخواست طلاق داد.

 چندی پیش زن جوانی پس از مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و درخصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم مرد بد اخلاقی است. از وقتی که با او ازدواج کردم یا از دستش کتک خوردم و یا فحش و ناسزا شنیدم. او اعتیاد به مواد مخدر دارد و همیشه مرا عذاب می دهد.

زن جوان ادامه داد: در این 5 سال زندگی مشترک تنها به خاطر پدرشوهرم او را تحمل می کردم. پدرشوهرم مرد خوبی بود و همیشه هوای مرا داشت. او همیشه سعی می کرد از من دفاع کند و اجازه نمی داد شوهرم مرا اذیت کند. او مثل یک پدر مهربان همیشه پشت من بود و سعی می کرد همیشه کمکم کند. همین کارهای او باعث می شد که یک دلگرمی داشته باشم و به فکر جدایی از شوهرم نیفتم. حتی وقتی یکی دو بار تصمیم به جدایی گرفتم پدرشوهرم مانع شد و از من خواهش کرد که از پسرش جدا نشوم. من هم به خاطر محبت هایی که او در حقم کرده بود حرفش را زمین نیانداختم و جدا نشدم.

این در ادامه گفت: چند وقت پیش پدرشوهرم فوت کرد و من که تنها امیدم به او بود بعد از فوتش تصمیم گرفتم از شوهرم جدا شوم. تا الان هم به خاطر پدرشوهرم همه این ها را تحمل کردم. اما دیگر نمی توانم.

بعد از حرف های این زن قاضی شوهر وی را به دادگاه احضار کرد.

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++

درخواست طلاق به خاطر نگهداری حیوانات خانگی

زن جوان وقتی دید که نمی تواند در خانه اش حیوانات خانگی نگه دارد، به دادگاه خانواده رفت و درخواست طلاق داد.

 چندی پیش زن جوانی پس از مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی من عاشق نگهداری حیوانات در خانه ام هستم ولی شوهرم با این موضوع مخالفت می کند.

زن جوان ادامه داد: من یک سگ خانگی دارم و از بچگی آن سگ را بزرگ کردم ولی از وقتی ازدواج کردم مرتب سر این موضوع با شوهرم دعوا دارم. بهرام از من می خواهد این سگ را به کس دیگری بدهم و همیشه با سگم بد رفتاری می کند. او مرتب غر می زند و داد و بیداد به راه می اندازد. ولی من عاشق سگم هستم و به او عادت کردم.

وی افزود: من نمی توانم سگم را از خانه بیرون کنم و آن را به کس دیگری بدهم. هرچه هم با بهرام صحبت می کنم فایده ای ندارد و او حرف خودش را می زند. بهرام مرتب داد و بیداد می کند و زندگیمان را به میدان جنگ تبدیل کرده است، برای همین تصمیم خودم را گرفتم و می خواهم درخواست طلاق بدهم. زندگی من و بهرام عاقبت خوشی ندارد.

بعد از حرف های این زن قاضی شوهر وی را به دادگاه احضار کرد تا صبحت های او را نیز بشنود.‎

 

 

بدون ماشین نمی‌توانم با همسرم زندگی کنم

 

زن جوانی که دوست نداشت با مردی که ماشین ندارد زندگی کند، تصمیم به جدایی گرفت.

 چندی پیش زوج جوانی پس از مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق دادند.

زن جوان در خصوص علت این درخواست به قاضی گفت: آقای قاضی دعوای من و بهروز از وقتی شروع شد که او ماشینش را فروخت. من نمی توانم بدون ماشین با شوهرم زندگی کنم. همیشه داشتن ماشین برایم یکی از معیارهای مهم ازدواج بوده. همیشه هم این موضوع را به بهروز گفته ام. ولی او اصلا به حرفم اهمیت نداد و بدون اهمیت دادن به نظر من، ماشینش را فروخت تا بدهکاری هایش را بدهد. بهروز حتی این موضوع را به من نگفت و من زمانی فهمیدم که ماشین را فروخته بود. درصورتیکه ما می توانستیم وام بگیرم یا این پول را از کسی قرض کنیم. بهروز باید برای بدهکاری هایش هرکاری می کرد به جز فروختن ماشین.

وی ادامه داد: من اصلا نمی توانم تحمل کنم که بدون ماشین به این طرف و آن طرف بروم و مثلا با شوهرم در خیابان منتظر تاکسی بمانیم، وقتی هم مجرد بودم همیشه با ماشین برادرم و یا پدرم به جایی می رفتم و یا در نهایت آژانس می گرفتم ولی دیگر تحمل این را ندارم که با شوهرم در خیابان منتظر اتوبوس یا تاکسی باشیم.

مرد جوان نیز به قاضی گفت: من نمی دانستم که همسرم تا این حد مغرور و خودخواه است و تنها به خاطر یک ماشین شوهرش را تحقیر می کند. من تنها برای بدهکاری هایم ماشینم فروختم و نمی دانستم که همسرم تا این حد خودخواه است و محبت های مرا نادیده می گیرد، او فقط به خاطر اینکه ماشین را فروختم هر روز دارد با من دعوا می کند و می گوید که طلاق می خواهد. من هم دیگر نمی خواهم با این زن زندگی کنم.

بعد از پایان جلسه با تلاش های قاضی این زوج به مشاوره خانواده معرفی شدند تا شاید از گرفتن طلاق منصرف شوند.

+++++++++++++++++++++++++++++++++

 

 

  

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد